* ظهورِ منجی *
بگذار تا تک تک سوره ها را در مسلخ نفرت و تردید ذبح کنند ، و بسمله ها را بر فراز نِی در جایی دورتر از پیکر بی کفن قرآن برافرازند که نهر سوره های خدا قطع جریان توحید نیست. خود امتدادی سرخ است در امتداد خونین شفق و ردی آتشین است به هیبت و صلابت رعد . بگذار تا اذان را پِی کنند و خیرالعمل را در زنجیر، از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام،کوچه به کوچه، شهر به شهر ،قصر به قصر و خرابه تاخرابه بگردانندکه مؤذن خورشید است ایستاده بر منبر،آن چنان بلند که هیچ دستی نتواند بانگ اذانش را خاموش کند.
بگذار تا خورشید سربرهنه نماز کند با حلقوم پاکش عطش تلاوت نماید و مهیا شود برای نهر ...بگذار تا جهنم بغض و کینه و نفرت در انعکاس طبیعی این قطع و اتصال این صل و نهر برافروخته گردد آنسان که کساء آتش بگیرد و آل کساء هنوز در خیمه باشند ، که حریق حقیرتر از آنست که بتواند گردی بر امتداد ردای خلیل بنشاند . چه ابلهانه و کوتاه است خیالی که پنداشت با قطع جریان آب و با دریدن سینه ی مشک می تواند کوثر را بخشکاند و چه خام و مضحک است پنداری که گمان برد با قطع دستان ماه و انشقاق پیشانیش می تواند مدٌ با شکوه دریا را مانع شود. چه اَبتَر است گمانی که تصور کرد امتداد حُسن ، امتداد حَسَن برچیده شد و چه حقیر است تصوری که در ترسیم حقیرانه اش نقشه ی شکستن آیینه را می کشید ، تا به خیال خود خَلق و خُلق و منطق رسول خدا (ص) را خورد کند ، و چون گلوی گلبرگ پاره شد ، سودای نشکفتن غنچه ها اَبتر ماند ، چرا که إنا أعطیناک الکوثر بر محاسن حسین (ع) نازل گشت ، و حسین خون قلبش را در تو پاشید تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهی برهاند که این است حکمت فصلٌ لربٌک والنهر... هر کس محبت حسین (ع) در سینه داشت جریان می یابد در امتداد جاری خروشان خون خدا و سرنوشت سیاه نفرت از منشأ محبت اَبتر ماندن است ...
Design By : Pichak |